Monday, February 19, 2007

هرات را باز به هم ریختند

روز خوبی شروع کردم، بر عکس روزهای قبل... یا بهتر است بگویم خوبتر از آنها. دلخوش به اینکه سر خوشم، امید داشتم تا کارهای عقب ماندهء هفته ها را امروز پیش ببرم. ولی....

نمی دانم این مردم منتظر چی هستند؟ چرا حتما باید بهانه ای باشد. اگر واقعا به این اندازه کشت و کشتار به شما انرژی می دهد، اگربدون شکستن شیشه هر چند وقت یک بار حس وحشیتان ارضا نمی شود، اگر تا به این اندازه به نشان داد توان فیزیکی خود بر روی همنوعانتان بی تاب هستید، پس چرا منتظر یک بهانه هستید؟ شاید وحشی بودن عیب نباشد، ولی اینکه نقاب آرامی را به چهره کنید و منتظر بهانه ای حتی به پوچی "ما جواز دریوری نداریم"، بنشینید، از بزرگترین نقیصه ها است: تظاهر به انسان بودن! بخدا اگر بی دلیل بریزید و بپاشید، سنگها را نثار شیشه ها کنید و گلوی خود را خراش کنید، باز هم همه به ذاتتان پی می برند. در آن صورت همه میبینند که شما چه مردانه نیاز درونی خود را برطرف می کنید. لااقل مردم بی گناه دیگر به زیر پاهای چرکین شما لگد نمی شوند، دود آتش شما را نمی خورند، و خانواده ها با چشمان تر منتظر برگشت جگرگوشه ای از بازار نمی مانند، و مادری کاسه خون نمی گرید.

نمی خواهم احساساتی بنویسم و لی....

داشتم به این فکر می کردم که از آخر چه؟ این وطن ماست، و دیر یا زود باید برگشت. پاکستان و ایران هم دیگر تحمل ما را ندارند. به این فکر می کردم که اگر همسایه ای نرخ ورود به خانه اش را سه چند میکند، به دلیل اقتصاد متزلزش نیست..... سخن کوتاه و ما باید برگردیم. دلم می خواست می توانستم فامیلم را یک شبه از آن سرزمین گران به زادگاهشان برگردانم. ولی چه فایده؟ این مردم و دولت به اندازه ای خودخوری درونی دارند، که نمیتوانم جرئت پیشنهادش را هم به خود بدهم. در اینجا همیشه سنگی از برای زدن هست، آینه های مجللی برای خورد کردن، نعره ای برای کشیدن، موتری برای در دادن، شهری برای به واژگون کردن و برادری برای کشتن. شاید حیف است که ما آدموار زندگی کنیم.

به هر حال این هم روز من. به فریاد کارهای هفته ها (+ یک روز) باید فردا برسم. البته شاید فردا هم باز دختری با پسر همسایه اش هم صحبت شود، یا یک زوج امریکایی، غافل از چشمهای گرسنه، دست به گردن هم از قوای مرکز بگذرند، و یا....

2 comments:

Anonymous said...

salam lala,
naporse chura, mardum diwana and!

dokhtarak

Anonymous said...

in weblog am mesle hodet marmoz ast.manham ke english khob nist .dar in zamina badan khaham goft.rasty filme on shab badak nabod.an zan morda ra migoyam.